
بیوگرافی کامل “پریناز ایزدیار” بازیگر زن سینما و تلویزیون به همراه فیلمشناسی و عکسهای این بازیگر را در نمناک ببینید.
برنده سیمرغ بهترین زن جشنواره فیلم فجر
نام: پریناز
نام خانوادگی: ایزدیار
تاریخ تولد: 1364/6/8
محل تولد: بابل
----------------------------
دارای تحصیلات لیسانس گرافیک می باشد.
متولد 8 شهریور 1364 در بابل سینما، تئاتر و تلویزیون وعکس کودکی پریناز ایزدیار
خانوادهٔ او موافق تحصیل او در رشتهٔ بازیگری نبودند به خاطر همین در دبیرستان مجبور شد که رشتهٔ تجربی را انتخاب کند ولی سپس در دوران پیش دانشگاهی به رشتهٔ هنر تغییر رشته داد. پدر ایشان یکی از مخالف های سر سخت رشتهٔ وی بود و مایل بود که او رشتهٔ وکالت بخواند ولی برعکس مادرش خیلی مایل بود که او رشتهٔ بازیگری را ادامه دهد.
عکس پریناز ایزدیار و مادرش
پریناز ایزدیار و در پنج کیلومتر تا بهشت
پریناز ایزدیار برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر
ابد و یک روز فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سعید روستایی و تهیه کنندگی سعید ملکان محصول سال 1394 است. ابد و یک روز در طول نمایش مورد توجه عموم و منتقدین قرار گرفت و توانست 9 سیمرغ بلورین (6 سیمرغ در بخش اصلی، 2 سیمرغ -بهترین فیلم و بهترین کارگردانی-در بخش نگاه نو و سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران) سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر را به دست آورد.
فیلم شناسی پریناز ایزدیار
فیلم های سینمایی پریناز ایزدیار
ابد و یک روز (1394)
360 درجه (1393)
این سیب هم برای تو (1393)
خط ویژه (1392)
ورود آقایان ممنوع 1390
یک مرد، یک شهر (1386)
مجموعهٔ تلویزیونی
شهرزاد (نمایش خانگی) (1394)
زمانه (1391)
مثل یک کابوس (1390)
پنج کیلومتر تا بهشت (1390)
روبیک (نمایش خانگی)
تله فیلم
گور به گور
همان روز
مرخصی
آبی ها و خاکستر
ماه در سایه
پسر ایران
فال قهوه
دسته بازنده ها
استخر
تئاتر
یه کلیک کوچولو (1393)
جوایز پریناز ایزدیار
سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم ابد و یک روز
پریناز درمورد کودکی خود میگوید:
در
به شدت شیطان بودم. اغلب اوقات خرابکاری می کردم و روی در و دیوار نقاشی می کشیدم و اصولا کوچه را برای بازی انتخاب می کردم تا به خانه آوردن من، امری مشکل برای خانواده محسوب شود. چون تمام مدت، در حال حرکت بودم و به همراه برادرم فوتبال بازی می کردم. به یاد دارم، در آن زمان، مادرم اجازه نمی داد که ظهرها بیرون بروم و با بچه ها بازی کنم و من را مجبور می کرد که بخوابم، اما متاسفانه هر چه سعی می کردم، خوابم نمی برد، به همین دلیل برای آن که، آن ساعات طی شود، آن قدر از زیر در با دوستانم صحبت می کردم، تا یکی از اعضای خانواده بیدار شود و به من مجوز بیرون رفتن را بدهد.